امام هادی ع

چون دل میان زلف کسی ساده گم شدم،شکر خدا اسیر امام دهم شدم

امام هادی ع

چون دل میان زلف کسی ساده گم شدم،شکر خدا اسیر امام دهم شدم

شیعه ام و بنا به تکلیف، اراده ام را جزم کرده ام برای رفتن در نبردی که وظیفه ام میدانم، برای مقابله با هجمه ی دشمن در برابر تمسخر امام معصومم علی النقی ع . اینجا هستم به لطف خدا با گرد آوردن احادیث و عکس ها و دل نوشته هایی من باب شخصیت و زندگی و احادیث امام دهم، علی النقی ع. انشاالله

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان
۲۶
بهمن

حضرت امام علی النقی علیه السلام در زندگی پربرکت خویش تلاش می‌ کردند تا از هر فرصتی، برای بیدار نمودن وجدان‌ های خفته در جهت ترویج معارف ناب اسلامی بهره ببرند .

شعر ملکوتی امام هادی علیه السلام در مجلس متوکل عباسی، تأثیری همچون شمشیر امیرالمونین علی علیه السلام در نبرد احزاب داشت. آن حضرت، آنچنان در این شعر، استوار و قاطع سخن گفتند که اشک متوکل عباسی جاری شد و از گریه متوکل، همه حاضران در مجلس نیز به گریه افتادند و در ادامه متوکل منقلب شد و کاسه شراب را شکست.

  

ابن جوزى نویسنده اهل سنت مى نویسد: یک بار از امام هادى علیه السلام نزد متوکل بدگویى کردند که در منزل او اسلحه و نوشته ها و چیزهاى دیگرى است که از شیعیان او در قم به او رسیده و او در پى تهاجم بر دولت است . متوکل گروهى را به منزل آن حضرت فرستاد و آنان شبانه به خانه امام علیه السلام هجوم بردند ولى چیزى به دست نیاوردند، آنگاه امام علیه السلام را در اتاقى تنها دیدند که در به روى خود بسته و جامه اى پشمین به تن دارد و بر زمینى شن فرش نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است . امام علیه السلام را با همان حال نزد متوکل بردند و به او گفتند: در خانه اش چیزى نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن مى خواند.

متوکل چون امام هادی علیه السلام را دید، عظمت و هیبت امام او را فراگرفت و بى اختیار ایشان را احترام کرد و در کنار خود نشاند، و جام شرابى را که در دست داشت به آن حضرت تعارف کرد. امام علیه السلام سوگند یاد کرد که:

« گوشت و خون من با چنین چیزى آمیخته نشده است ، مرا معاف دار»


او دست برداشت و گفت : شعرى بخوان !

امام علیه السلام فرمود:

من شعر کم از حفظ دارم .


گفت : باید بخوانى .
امام علیه السلام این اشعار را خواند:

باتو على قلل الأجبال تحرسهم
غلب الرجال فما أغنتهم القلل 

و استنزلوا بعد عز عن معاقلهم
فاودعوا حفرا یا بئس ما نزلوا 

ناداهم صارخ من بعد دفنهم
أین الأساور و التّیجان و الحلل 

أین الوجوه التى کانت منعمّة
من دونها تضرب الاستار و الکلل


فاءصفح القبر عنهم حین سائلهم 
تلک الوجوه علیها الدّود تنتقل


«شاهان بر قله کوهسارها شب را به روز آوردند، در حالى که مردان نیرومند از آنان پاسدارى مى کردند، ولى قله ها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند.

آنان پس از مدت ها عزت از جایگاه هاى امن به زیر کشیده شدند و در گورها جایشان دادند. چه منزل بد و ناپسندی!

پس از آنکه به خاک سپرده شدند، فریادگرى فریاد برآورد: کجاست آن دست بندها و تاج ها و لباسهاى فاخر؟ کجاست آن چهره هاى در ناز و نعمت پرورش یافته که به احترامشان پرده ها مى آویختند؟ بارگاه و پرده و دربان داشتند.

گور به جاى آنان پاسخ داد: بر آن چهره ها هم اکنون کِرم ها راه مى روند. اکنون کِرم ها بر سر خوردن آن چهره ها با هم مجادله مى کنند.


آنان مدت درازى در دنیا خوردند و آشامیدند؛ ولى امروز آنان که خورنده همه چیز بودند، خود خوراک حشرات و کرم هاى گور شده اند»
افزودن تصویر از فضای اختصاصی

علی النقی ع
دهمین امام روشنایی و هدایت علیه السلام با خواندن این اشعار که متوکل انتظار آن را نداشت بزم خلیفه را دگرگون کرد.

مسعودى مى نویسد: متوکل و تمام حاضران گریستند و آنگاه متوکل دستور داد بساط شراب را برچیدند و سپس چهارهزار درهم به امام علی النقی علیه السلام داد و آن حضرت را با احترام به منزل بازگرداند.


  • بانوی مهر